۱۳۸۷ آذر ۲۴, یکشنبه

زن


روز ششم آفرینش ، روز آفرینش بشر بود ولی خداوند تا دیر وقت مشغول آفرینش زن بود.
یکی از فرشتگان نزد خدا آمد وگفت کرد: چرا اینهمه زمان صرف آفرینش این موجود می کنید؟
خداوند گفت: این آفریده "زن " نام دارد .نمی دانی این آفریده دارای چه ویژگی هایست؟
او هر قدر کثیف شود با ریختن آب بر بدنش پاک و باطراوت خواهد شد. بدنی با بیش از دویست اندام متحرک که هر کدام نقشهای زیادی ایفا می کنند او آنها را باید برای تهیه بکار ببرد، او باید قادر باشد چند کودک را همزمان بغل گیرد،و به آنها از شیره جانش بنوشاند ، آغوشش باید برای التیام بخشیدن به یک تن زخمی گرفته تا یک قلب شکسته یا مردی خسته ، باز باشد . او باید تمام اینکارها را با دو دست خود انجام دهد.
فرشته شگفت زده شد و گفت:
"فقط با دو دستش... این غیر ممکن است!"
"اینهمه کار برای یک روز ... تا فردا صبر کن و آنوقت آن را کامل کن".
خدا گفت: نه و خیلی زود این موجود را که محبوب دلم است، کامل خواهم کرد.
او وقتی که ناخوش است، خودش از خود مراقبت می کند. او می تواند ساعت های متمادی در شبانه روز کار کند. "
فرشته نزدیکتر می آید وکنجکاوانه تن زن را لمس کرد.
"او . . . ، او خیلی لطیف است."

" بلی بسیار لطیف است، اما روح قوی ای در او خواهم دمید. "
نمی توانی تصور کنی که با این لطافتش ، چه سختیهایی را می تواند تحمل می کند و بر آنها پیروز شود "
فرشته پرسید او فکر هم می کند؟
"نه تنها می تواند فکر کند ، بلکه می تواند بحث و استدلال هم می کند."
فرشته گونه های زن را لمس می کند خیس است.
" خدایا، بنظر می رسد این موجود چکه می کند! "
"او چکه نمی کند.... این اشک است"
"این اشک به چه کار می آید؟"
"اشکها وسیله او برای بیان غم و تردید ، عشق و تنهایی ، خواری و غرور اش است."
این گفته فرشته را بسیار تحت تأثیر قرار داد به فکر فرو رفت.
"زن تواناییهایی دارد که مرد را شگفت زده و مجذوب خودش می کند. او مشکلات را پشت می گذارد و در مشکلات پشت مرد است
او شادی، عشق و اندیشه را با هم دارد. او می خندد هنگامی که دلش می خواد جیغ بکشید. او آواز می خواند وقتی احساسی شبیه گریه کردن دارد، گریه می کند وقتی که خوشحال است می خندد وقتی که باید اخم کند ،می رقصد وقتی ناراحت است.
او برای آنچه اعتقاد دارد مبارزه می کند و علیه بی عدالتی می ایستد.
کمتر از او پاسخ "نه" می شنوی . او خودش را وقف خانواده اش می کند از خبر مریضی و مرگ دل آزرده و از خبر پیوند و میلاد دلش نیرو می گیرد.
او در هر بوسه اش معجزه ای نهفته است ."
"خدایا تو نابغه ای. تو فکر همه چیز را کرده ای. زن واقعا موجود شگفت انگیزی است."
"آری او واقعاً شگفت انگیز است!
او فقط یک اشکال دارد. فراموش می کند که چه ارزشی دارد..."

تقدیم به فرزی

سپاس از همراهی شبنم و اولدورز عزیز

۲ نظر:

Unknown گفت...

khafan va alio delchasb bekhosus bande akhar

cheyenne گفت...

عاشق جمله آخرشم